دانش بیش از هر منبع گرانبهایی چون منابع مالی، موقعیت بازار و یا فناوری برای سازمانها اهمیت یافته است. چرا که از آن به عنوان منبع اصلی در انجام کارهای سازمان یاد میشود. سنتها، فرهنگ، فناوری، اقدامات، تیمها و رویههای سازمان همگی بر پایهی دانش و تخصص بنا شدهاند. دانش برای افزایش قابلیتهای کارکنان به منظور گسترش و اجرای بهبودها و ارائه خدمات باکیفیت به مشتریان لازم است (خرقانی و سلسله، 1386). دانش برای روزآمدسازی محصولات و خدمات، تغییر نظامها و ساختارها، و دستیابی به راه حل مشکلات، ضروری است. در اقتصاد نوین مبتنی بر دانش، افراد در تمام سطوح و انواع شرکتها برای گسترش دانش، به چالش کشیده خواهند شد تا مسئولیت ایدههای جدید خود را بپذیرند و تا جایی که میتوانند آنها را پیگیری کنند. وظیفهی رهبر همانا خلق محیطی خواهد بود که به کارکنان امکان افزایش دانش و عمل بر مبنای آن را بدهد.
دانش به طور مستمر در هر گوشهای ازکرهی زمین خلق شده و هر ٢ تا ٣ سال، دو برابر میشود. (رادینگ، 1383). توماس استیوارت[1] (1991) اذعان میدارد که قدرت فکری در گذشته هرگز برای کسب و کار بسیار مهم نبوده است. اما امروزه، شرکتها بیشتر بر دانش، ثبت اختراعات، فرایند، مهارتهای مدیریتی، فناوری، اطلاعات در مورد مشتریان، عرضهکنندگان و تجربیات پیشین خود تکیه دارند. وجود چنین دانشی در سازمان میتواند برای ایجاد مزایای مختلفی بهکار گرفته شود. به بیان دیگر، دانش، مجموع هر چیزی است که کارکنان شرکت شما میدانند و این برای شما سلاح رقابتی در بازار را به وجود می آورد (Stewart, 1997). رابرت ریچ[2] (١٩٩١) وزیر کار سابق ایالات متحده اذعان میدارد
که دیگر شرکتها آنچنان بر محصولات تأکید نمیکنند بلکه استراتژیهای کسب و کار آنان به طور فزایندهای بر دانش تخصصی تمرکز یافته است” (Shawa & Williams,
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:[2]. Robert Reich.[1]. Thomas Stewart.تا زمانی که شرکت تعریف خود را از دانش تعیین نکرده و نوع دانشی که از نظر سازمانی اهمیت دارد، شناسایی ننموده است، قادر به مدیریت دانش عملیاتی خود نخواهد بود. پر واضح است که همهی دانشها ارزش یکسانی ندارند. شکل زیر سلسله مراتب یا پیوستار دانش را نشان میدهد. در سطوح بالاتر سلسله مراتب دانش، پهنا، ژرفا، معنا، مفهوم و ارزش آن افزایش مییابد.
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
درباره این سایت